سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

مشخصات بلاگ
سفینه نجات

کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو آرام و قرار خواهد یافت؟ یا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده ­اى؟بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد.بسیار سخت است بر من به واسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و ناله من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى.

پیوندهای روزانه

۴۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • نردبانی تا خدا

 اصن باید شیفت دلیتش کرد !!!


مرگ بر اسرائیل

  • نردبانی تا خدا



از نظر من این سه آیه زیبای قرآن که کمتر مورد توجه قرار گرفته ، مقدمه تمام موفقیت هاست. من خودم به شخصه بهش رسیدم... امتحانش کنید


1. ورود و خروج از هر کار و مکانی با یاد خدا و کمک خواستن از او:

 و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق (اسراء / 80 )

ترجمه: بگو پروردگارا! مرا (در هرکار) با صدق و نیکی وارد کن و با صدق و نیکی خارج ساز. 


2. ان شاء الله گفتن در همه تصمیمات و کارها:

وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْء إِنِّی فاعِلٌ ذالِکَ غَداً (کهف/23)  إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لاِ َقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (کهف/24)

ترجمه :و هرگز در مورد کارى نگو: «من بعدا آن را انجام مى دهم»  مگر این که خدا بخواهد. و هرگاه فراموش کردى، پروردگارت را به خاطر بیاور; و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشن تر از این هدایت کند.»

  • نردبانی تا خدا

nodbe-emam zaman


آیا کسى هست که مرا یارى کند تا بسى ناله فراق و فریاد و فغان طولانى از دل برکشم؟ کسى هست که جزع و زارى کند؟ آیا چشمى مى گرید تا چشم من هم با او مساعدت کند و زار زار بگرید؟ اى پسر پیغمبر آیا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟ آیا امروز به فردایى مى رسد که به دیدار جمالت بهره مند شویم؟

( فرازی زیبا از دعای ندبه )

  • نردبانی تا خدا


اکثر ما ، بیشتر از اینکه به توصیه های زیبای قرآن درمورد صفات نیکوی اخلاقی توجه کنیم ، به نکن ها و نبایدهای آن اکتفا می کنیم. نمی دونم تا حالا کل قرآن رو با دقت خوندین یا نه ، اما به جرات می تونم بگم ، تو این کتاب آسمانی اخلاقیات موج می زنه.

ببین دوست خوبم ، زرتشتی ها یه کتاب مقدس دارن و با اون توجه خیلیارو به خودشون جلب کردن ، چرا؟ چون میگن پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک... خوب معلومه خیلیا میرن سراغش . با همین جمله ها باعث شدن آمار دانلود یا خرید این کتاب بالا بره و توجه بقیه ، علی الخصوص جوانان ایرانی و مسلمان رو جلب بکنه. البته زرتشتیان عزیز و کتاب مقدسشان بسیار محترم هستند. اما صحبت من درباره قرآنه و ظلمیه که بعضی از ما مسلمونا به این کتاب کردیم.

باور کنید اگر به جای اینکه فقط و فقط روی واجبات و محرمات قرآن مانور بدیم ، اخلاق قرآنی رو معرفی می کردیم ، خیلی ها دیدشون نسبت به اسلام عوض میشد.  البته احکام واجبات و محرمات همشون محترمن ، چه بسا امروزه بسیاری از دانشمندان خارجی با پژوهش های خود، دلیل علمی واجب بودن نماز و روزه و یا حرام بودن شراب و غیره را کشف کردن و خیلی وقت ها همین ها موجب معرفی صحیح تر اسلام می شود.  اما برای معرفی اولیه اسلام عزیز به دنیا باید کمی زیرکانه تر عمل کنیم.



نمونه هایی از اخلاق زیبای قرآنی:


1. سلام دادن

و چون به خانه‏ اى داخل شوید بر یکدیگر سلام کنید. این تحیتى است مبارک و پاکیزه از جانب خدا. خدا آیات را براى شما این چنین بیان می ‏کند، باشد که تعقل کنید. (نور آیه 61)


2. محترم شمردن مقدسات دیگران و عدم بی احترامی به آنان

معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند آگاه می سازد  (انعام آیه 108)


3. عدم غرور و خودپسندی و جواب نیکو دادن در مقابل سخنان ناسزا

بندگان واقعى خداى رحمان کسانى اند که روى زمین با خشوع گام برمى دارند ( در معاشرت با مردم فروتنى مى کنند و در برابر خدا خاضعند ) و هنگامى که نادانان با سخنى جاهلانه آنان را خطاب مى کنند، در پاسخ، سخنى مسالمت آمیز بر زبان مى آورند.  (فرقان آیه 63)


4. مسخره نکردن قومیت ها و افراد

ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید قومی قوم دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب های زشت مدهید. (الحجرات آیه 11 ) 


5. احسان به دیگران و دوری از غرور
و خدا را بپرستید و چیزى را شریک او نسازید، و به پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بینوایان و همسایه نزدیک و همسایه دور و همنشین و در راه مانده و برده و کنیزى که مالک آنهایید نیکى کنید. به یقین خداوند کسى را که متکبّر و خیالبافِ فخرفروش است دوست نمى دارد. (نسا آیه 36 )


6. غصه گذشته و مال از دست رفته رو نخوردن و همچنین مغرور نشدن به نعمت ها یعنی همان جمله معروف « این نیز بگذرد »

این حقیقت را یادآور شدیم تا بر نعمت هایى که از دست داده اید ، اندوه مخورید و از آنچه خدا به شما ارزانى کرده است شادمان نباشید ، که خدا هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد .( حدید آیه 23 )


6. امانت داری و وفای به عهدهایی که بسته شده

 و مؤمنان کسانى اند که امانت هاى یکدیگر را پاس مى دارند و به پیمان خود وفادارند . ( فرقان آیه 8 )


و صدها آیه زیبای دیگه که الان فعلا خاطرم نیست... اگر آیه ای به نظرتون میرسه ، خوشجال میشم تو بخش نظرات به اشتراک بذارید.



  • نردبانی تا خدا



امام زمان (عج) : "اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلی در وفای به عهدی که بر ایشان است عنایت می‏فرمود مبارکی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی‏افتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتی شایسته و درست شتاب می‏شد. چیزی ما را از ایشان محبوس نکرده است، مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندی که از آنها به ما می‏رسد".

  • نردبانی تا خدا

پیامبر خدا فرمود: «عمل قلیل فی سنة خیر من عمل کثیر فی بدعة؛ عمل اندکى که با سنت همراه باشد بهتر است از عمل بسیار که با بدعت »

امام جواد علیه السلام فرمود: « هیچ چیز مثل بدعت دین را از بین نمی‌برد، هیچ چیز مثل طمع مرد را تباه نمی‌کند، و به واسطه رؤساء مردم هم اصلاح می‌شوند.»

http://www.afghanirca.com/fa/cms/gallery/image/big/135209818341.jpg






  • نردبانی تا خدا


چند سال قبل در اسرائیل کنفرانسی

به نام شیعه شناسی برگزار شد. گویا

رئیس وقت سازمان سیا در آن گفته بود:

شیعه دو بال سرخ و سبز دارد که با آن اوج می گیرد،

بال سرخ عاشورا و بال سبز اعتقاد به مهدویت؛

باید این دو بال را زد ، برای چیدن بال سرخ عاشورا، 

مفاهیم و مضامین آن را به خرافات بیامیزیم

و برای شکستن بال مهدویت

مرجعیت و ولایت فقیه را هدف بگیریم؛ 

با شکستن این دو بال، انقلاب ایران درهم می شکن

دو شیعه زمین گیر می شود. اما زهی خیال باطل!

تشیع به عنوان یک مکتب فکری با بعثت متولد شد

با غدیر اعلام رسمی گردید

با شهادت حضرت زهرا ثبت شد

با عاشورا تضمین شد

با حرکت چهار امام بزرگوار؛ امام سجاد ، امام باقر ،

امام صادق و امام کاظم به عنوان یک مکتب فکری پایدار مطرح شد

امام رضا آن را جهانی کرد

امام جواد ، امام هادی و امام عسکری با دشواری های ویژه آن دوران،

تشیع را در شبکه ای گسترده برای پذیرش دوران غیبت آماده کردند.

و سرانجام.... یک آینده روشن حتمی ....

یک بهشت زمینی ... یک وعده تخلف ناپذیر ...ظهور.

من شیعه معتقدم امام زمان فراتر از منجی و موعود است.

تمام پیروان ادیان آسمانی و تمام مسلمانان،

منجی و موعود را قبول دارند.


آنچه اعتقاد شیعه را برتری می بخشد این است که

او حجت خداست.

امام زمان، امام آینده ما نیست. امام اکنون و هر لحظه ماست.


امام زمان ما را می بیند،ما در محضر او هستیم،

برایمان دعا می کند، به گناهانمان اشک می ریزد

و با طاعات مان مسرور می شود

و هوای ما را دارد و به یادمان است....

همه به گذشته و حال خود اقتدا می کنند ....

ما شیعیان به گذشته و حال و آینده خود اقتدا داریم و امیدوار هستیم



shahid-zohore.blogfa.com


  • نردبانی تا خدا


میگویند عالم از چهار عنصر تشکیل شده است:

آّب، آتش، خاک و هوا

آبی که از تو دریغ کردند...

آتشی که در خیمه گاهت افتاد...

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...

و هوایی که سالهاست افتاده در دلها...

راست می گویند،

ترکیب این چهار عنصر می شود...


  • نردبانی تا خدا

مریضی صاحب وسائل


شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه در اثبات الهدی ، در جلد 7 می گوید: در ایام جوانی (25) سالگی دچار بیماری سختی شدم. به طوری که در مرز مرگ قرار گرفته و خانواده من از بهبود وضع سلامتی ام ناامید شدند. در همان حال توجه و توسل به چهارده معصوم (ع) پیدا کردم. در همان حالت بین خواب و بیداری رسول الله (ص) و ائمه را دیدم و به آن ها سلام داده و با هرکدام مصافحه نمودم. خصوصا با امام صادق (ع) گفتگو کردم. دقیقا به خاطرم نیست ، اما وقتی به خدمت امام زمان (عج) رسیدم ، از خود بی خود شده و گریه کردم. به ایشان گفتم : مولای من ، از علم و عمر خودم هنوز بهره برداری نکرده ام.

ایشان فرمودند: نترس ، در این بیماری سالم می شوید و بعد کاسه ای که در دست داشت را به من داد تا از آن بنوشم. با نوشیدن آن حالم به کلی خوب شد ، برخاستم و نشستم و خانواده ام خیلی تعجب کردند. در آن هنگام چیزی نگفتم ، چند روزی گذشت و جریان را برایشان تعریف کردم.



شفای بیماری که پسرانش شیعه بودند


دانشمند و محدث بزرگ ، علی بن عیسی صاحب کتاب کشف الغمه چنین نقل می کند: سید باقی بن عطوه ، برای من نقل کرد : در گذشته پدرم که در مذهب زیدی بود ، دچار بیماری سختی شد و تمام پزشکان آن زمان از درمان او عاجز شدند. بیماری او به طول انجامید. من و برادرانم که پسران او بودیم ، به مذهب شیعه دوازده امامی ، تمایل داشتیم و به همین دلیل پدرم از ما دل خوشی نداشت و مکرر می گفت : « من مذهب شما را نمی پذیرم ، مگر اینکه صاحب شما (امام زمانتان (عج) ) بیاید و مرا شفا دهد »

بر حسب اتفاق ، هنگام نماز عشاء در یکی از شب ها ، همه ی ما دور هم جمع بودیم ، که شنیدیم پدرم فریاد زد :« صاحب خود را دریابیدکه در همین لحظه از نزد من بیرون رفت »ما با شتاب از خانه بیرون رفتیم ، اما هرچه دویدیم و به اطراف نگاه کردیم ، کسی را ندیدیم. بنابراین به نزد پدر برگشتیم و از او جریان را پرسیدیم.

پدرم گفت : « شخصی نزد من آمد و فرمود : ای عطوه ! به او گفتم : تو کیستی؟ گفت : من همان صاحب پسران تو هستم ، آمده ام تا به اذن خداوند تو را شفا بدهم. » سپس دستی بر بدن من کشید و بیماری من هماندم به طور کلی برطرف شد و کاملا سلامتی خود را بازیافتم.



توسل به امام زمان (عج) و فراهم شدن امر ازدواج به صورت معجزه آسا


مرجوم نهاوندی از کتاب مستدرک البحاره تالیف آقا میرزا محمد عسگری که از شاگردان مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی است ، می نویسد: شیخ فاضل و عالم محقق ، آقای شیخ حسن تویسرکانی فرمودند : در اوائل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم ، زندگی بر من سخت می گذشت و قرار گذاشتم که به قصد توسعه رزق و فراهم آمدن امر ازدواج ، به کربلا بروم. چون مشرف به کربلا شدم ، شب را خوابیدم و هنوز به حرم مشرف نشده بودم که عالم رویا به خدمت حضرت ولی عصر (عج) رسیدم. ایشان به من فرمودند: « فلانی ، دعا کن » عرض کردم :‌ « ای مولای من ، به قصد دعا مشرف شدم »

فرمود : « همین جا بالای سر است ، دعا کن » پس من دست به دعا برداشتم و با تضرع دعا کردم. ایشان فرمودند :‌« نشد » دو مرتبه دعا کردم و به نظر خودم بهتر از اول ، باز فرمودند : « نشد » مجددا برای بار سوم دعا کردم و اینبار تلاش و تضرع بیشتری نمودم. اما باز هم فرمودند : « نشد » من که عاجز شده بودم ، عرض کردم : « سیدی ، آیا دعا کردن وکالت بردار هست؟ » فرمود : « آری » عرض کردم : « من شما را وکیل کردم که برای من دعا کنید » ایشان قبول نموده و دست به دعا بلند کردند ، در همان هنگام از خواب بیدار شدم و به نجف برگشتم.

شخص تاجر تویسرکانی که ساکن تهران بود ، مشرف به زیارت عتبات گردید و به حضور میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان خوش فهم میرزا دشتی بود ، لذا مرحوم میرزا توصیف جناب شیخ حسن را بسیار نمود و در نهایت سفارش شیخ حسن را کرده و گفت  : « حاجی ، دخترتان را به این جوان تزویج کنید ، مطمعن باشید که ضرر نمی کنید » ایشان هم قبول کرد و دخترش را به عقد شیخ درآورد. به برکت دعای حضرت ولی عصر (عج) دارای خانه و زندگی شد و به زودی زود رزق و روزی اش نیز توسعه یافت.



معجزه عجیب آب به جای نفت 


خادم میرزای بزرگ شیرازی به نام شیخ محمد که پس از فوت مرحوم میرزا ، ترک معاشرت نمود و از همنشینی با مردم کناره گیری می گرفت. روزی شخصی نزد او می رود و می بیند که به هنگام غروب ، چراغ خود را به جای نفت ، از آب پر نمود و روشن کرد و چراغ در کمال ناباوری روشن و برافروخته شد.

آن شخص بسیار تعجب کرد و جریان را جویا شد. شیخ محمد در جوابش گفت : پس از فوت مرحوم میرزا ، از غم و اندوه جدایی آن بزرگوار ، با مردم قطع معاشرت نمودم و خانه نشین شدم . در آن دوران دلم بسیار گرفته و حزن و اندوهی شدید تمام وجودم را فراگرفته بود. تا اینکه در ساعات آخر یکی از روزها ، جوانی به صورت یکی از طلاب عرب ، نزد من آمد. او با من انس گرفت و تا غروب کنار من ماند. من نیز از بیانات او بسیار لذت می بردم و تمام غم و اندوه قلبم برطرف می شد. این وضع ، چند روزی طول کشید و در طی این روزها ، آن جوان نزد من می آمد و ما با هم هم صحبت می شدیم.

در یکی از روزها که نزدم آمده بود و با من صحبت می کرد ، به خاطر آوردم که امشب چراغم نفت ندارد. در آن زمان رسم بر این بود که تمام مغازه ها را دم غروب می بستند ، نگران شدم که قبل از خرید نفت ، شب فرا برسد و من ، در تاریکی بمانم. از طرفی به این فکر می کردم که اگر از به قصد خرید نفت ، از منزل خارج شوم ، از فیض هم صحبتی با ایشان محروم می شوم.

ایشان که حالت تحیر مرا دید فرمود : « تو را چه شده است که به سخنان من گوش نمی دهی؟ » گفتم : « دلم خدمت شما است » فرمود « نه ، درست دل نمی دهی » گفتم : « حقیقت این است که امشب چراغم نفت ندارد »فرمود :‌ « بسیار جای تعجب است که این همه ما برای تو از فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم سخن گفتیم و تو به این اندازه هم بهره مند نشدی که که از خرید نفت بی نیاز شوی » گفتم : « یادم نیست چنین حدیثی را می فرمایید»

فرمود : « فراموش کرده ای  که گفتم از خواص و فواید بسم الله الرحمن الرحیم ، این است که اگر آن را به قصد خاصی بگویی ، آن مقصود حاصل می شود. حالا تو هم برو و چراغت را از آب پر کن و به قصد اینکه آب همان خاصیت نفت را داشته باشد ، بسم الله الرحمن الرحیم بگو »

من نیز چنین کردم و چراغ روشن شد و شعله کسید. از آن زمان به بعد هرگاه خالی می شود ، دوباره آن را از آب پر می کنم و بسم الله الرحمن الرحیم می گویم و روشن می شود.

مرحوم آیت الله خویی پس از نقل این جریان فرمودند : « حیرت آور است که پس از نشر این قضیه نیز ، آن عمل از مرحوم شیخ محمد از اثر نیفتاد »

  • نردبانی تا خدا