عادت...! گاهی اوقات توجیه خوبیه برای خیلی از کارامون.
میگن ترکش موجبه مرضه... اما گاهی اوقات این خود عادته که موجب مرضه ، موجب
بدبختیه ...
عادت کرده دیگه !! همیشه باید یه کوچولو از موهاش از شال یا
روسریش بزنه بیرون... عادت کرده که همیشه یه رژلب رو لباش باشه ، آخه اگه نباشه
نمیشه که ، شکل مرده های بی روح می شه... عادت کرده مانتوش بالای زانوش باشه که
اگه نباشه احساس خفگی می کنه ، راحت نیست ، چمیدونم ، عادت نداره دیگه...!!!
میگه : خوش به حال شما که حجاب دارین ، راحتین به خدا ؛ ما که
همش مجبوریم یه ساعت قبل از بیرون رفتن موهامونو مرتب کنیم و آرایش کنیم...
میگم : خوب تو هم حجابتو کامل کن ... تو که دختر خوبی هستی
، این یه قلم هم رعایت کن و به اندازه 5 سانت اون مقنعتو بکش جلوتر...
میگه : نه دیگه ، نمیشه ... این یذره باید بیرون باشه ، آخه
عادت کردم !!!!
بعد هم یه بار دیگه با وسواس همه جای صورتشو تو آینه دستشویی
دانشگاه چک میکنه و میره که بره سر کلاس ... نمی دونم چی بگم...
کاش یه کم درباره عادتامون فکر هم بکنیم . عادت هایی که
موجب هدر رفتن عمرمون می شن ، همین عادت های مسخره و کوچیک ! باور کنید خود همین
عادت های 5 سانت 5 سانتین که موجب مرضن...