من خلوتی عاشقانه تر از نماز شب سراغ ندارم... فقط خودتی و خدات... نمی دونم تاحالا تجربه کردینش یا نه. اما حتما امتحانش کنید. مخصوصا وقتی که گرفتاری ها و رنج و غصه هاتون زیاد شده... انقدر آرامش میاره واسه آدم. خوندنش هم خیلی آسونه...
مگه نه اینکه هر معشوقی دوست داره با عشقش خلوت کنه؟ خودش باشه و صورت ماه عشقش؟ تو نماز شب میشه صورت ماه خدا رو دید... اینو وقتی از خوابت می زنی و به عشقش پامیشی وضو میگیری تا خوابت بپره و بعد پناه میبری به سجادت ، با تمام وجودت حس می کنی...
همیشه عاشق این حدیث قدسی بودم و هستم:
خداوند عزوجل می فرماید:
امام صادق - علیه السلام - فرمود: ابلیس
گفت: پنج نفر هستند که هیچ چاره ای برای آنها ندارم اما دیگر مردمان در مشت
من هستند:
رسول الله (ص): به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمى شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمى شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا مى خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.(مشکاة الانوار ص 123)
در حدیثی چنین نقل شده که فردی از یاران امام جعفر صادق (علیه السلام)
دختردار شد، حضرت نزد او رفت، دید خشمگین است، فرمود: "اگر خداوند به تو
وحی کند که آیا می خواهی چیزی را من برای تو انتخاب کنم یا تو برای خودت
انتخاب می کنی؟ چه پاسخ می دهی؟" آن مرد گفت: به خدا عرض می کنم: آنچه را
تو برایم بپسندی و انتخاب کنی، می پسندم.
امام صادق (علیه السلام)
فرمود: "اکنون خداوند فرزند دختر را برای تو انتخاب کرده است." سپس فرمود:
"آن عالم و ولیّ خدا (خضر علیه السلام) که همراه موسی (علیه السلام) بود و
آن پسر بچه را کشت، خداوند از قول او فرمود: ما آن پسر را کشتیم چرا که بیم
آن بود پدر و مادرش را به طغیان و کفر وادارد، از این رو خواستیم
پروردگارشان به جای او فرزندی پاک تر و با محبّت تر به آن پدر و مادر
بدهد."
امام صادق(علیه السلام) در ادامه فرمود: خداوند به آن دو، دختری عنایت کرد که از او و نسل وی هفتاد پیامبر به دنیا آمدند.
تو کلاس نشسته بودیم تا استاد بیاد . اولین روز کلاس شیمی بود. خیلی تعریف استادرو شنیده بودم... می گفتن بیشتر رتبه های تک رقمی و دورقمی کنکور شاگرداش بودن. کلی ذوق داشتم.
ماه رمضون افتاده بود تو تابستون... آتیش می بارید از هوا ... نمی دونم چرا کولرای موسسه رو درست نمی کردن؟ تو همین فکرا بودم که استاد از در اومد تو. خیلی جوونتر از اونی بود که فکر می کردم. وقتی درس دادنو شروع کرد ، فهمیدم که درست اومدم و همونیه که من می خوام... عالی درس می داد. به اصطلاح بچه ها شیمی رو جوییده بود. خوب هم بلد بود با چه لحنی بگه تا همه بفهمن.
درس که تموم شد ، یکی از بچه ها با صدای بلند گفت : استاد آخه ما چه گناهی کردیم تو این ماه رمضون گرم ، هم باید روزه بگیریم و هم واسه این کنکور لعنتی بکوب درس بخونیم؟
استاد خیلی خونسرد برگشت رو به بچه ها گفت : ببینید بچه ها ، شما نباید روزه بگیرید. من بهتون فتوا می دم که روزه تو شرایط شما ، حرام است ؛ گناهش هم پای خودم... امسال ، سال سرنوشت سازیه واسه شما... مبادا جوزده بشین و روزه بگیرین که اونوقت از درس و مشقتون بیفتینا؟؟!!
خندم گرفته بود. چقد فتوا دادن راحت شده. چقد مرجع تقلید داشتیم و من خبر نداشتم !!!
ساعت بعدش با یه استاد دیگه شیمی داشتیم. روال کلاسای آموزشگاه اینطوری بود که روز اول سر کلاس همه استادا می رفتیم و هرکدوم که به نظرمون بهتر بود ، انتخابش می کردیم و تا آخر سر کلاس همون می شستیم. این یکی استاده یه جوون تقریبا مذهبی بود. تو المپیاد شیمی نفر اول شده بود و با همون تونسته بود مجوز ورود خودش به رشته پزشکی دانشگاه تهران رو بگیره. اما به خاطر مشکلات مالی ، مجبور بود تو کلاسای کنکور هم تدریس کنه. اون روز حرف خیلی جالبی زد.
گفت : بچه ها مبادا به بهونه درس ، روزه نگیرینا. اگر واقعا برای بدنتون ضرر نداره، حتما بگیرین... راستی این شبای قدر رو هم از دست ندین. شک نکنین که خدا هم ، برای خواسته کسایی که تو هر شرایطی، واسه حرفش ارزش قائل هستن ، ارزش قائل می شه. بالاخره باید اونی که این روزا و شبا واسش مهم نیست ، با کسی که میدونه علاوه بر درس خوندن ، یه مسائل دیگه ای هم هست که خیلی مهمن ، یه فرقی باشه. بچه ها درس کنار توکل جواب می ده...
خیلیا رفتن سر کلاس اون استاد اولی که اسم درکرده بود و تا آخر سال موندن اونجا... اما من نیازی به مرجع تقلید کنکوری نداشتم... !!!
خدای مهربونمون اجابت دعای بنده هاشو تضمین کرده... خودش فرموده منو بخونید تا جواب بدم . اصلا تو بعضی از آیات به اونایی که دعا نمی کنن و از خدا نمی خوان میگه شما کبر دارین و تا دعا نکنین و ازم نخواین بهتون نمی دم... خیلی جالبه... در خونه خدا ، تنها جاییه که گدایی کردن نه تنها بد نیست ، بلکه واجبه... خدایی که اصلا منتظره ازش بخوایم تا بهمون ببخشه...
یه شب در فرازی از دعای زیبای کمیل به عبارتی عجیب و فوق العاده ای برخوردم:
فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى
ترجمه : زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.بعد یادم افتاد که بعله... خودم تو قرآن این ضمانت نامه رو به شکل های مختلف و در آیات متفاوت خونده بودم:
و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! بقره 186
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند!» غافر60
و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت:
«اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! اوست که
شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید،
سپس به سوى او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و
اجابت کننده (خواسته هاى آنها) است!» هود61
و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت کردیم)؛ و چه خوب اجابت کننده اى هستیم! صافات 75
یا کسى که دعاى مضطرّ را اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمین قرارمىدهد؛ آیا معبودى با خداست؟! کمتر متذکّر می شوید! نمل 62
بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد؛ شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»فرقان 77
اینه که خودش میگه : بنده من ، من برات کافیم... اصلا مگه کسی که همچین خدایی داره ، جایی هم کم میاره ؟؟؟ تو فقط وظیفت اینه که از خودش بخوای و از هر کس و ناکس دیگه غیر خودش امیدتو ببری... بقیش باخودشه...ردیفش می کنه برات... حیف که گاهی همین یه وظیفه هم نمی تونیم خوب انجام بدیم.