سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

مشخصات بلاگ
سفینه نجات

کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو آرام و قرار خواهد یافت؟ یا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده ­اى؟بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد.بسیار سخت است بر من به واسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و ناله من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى.

پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیلی زدن به صورت امام زمان با گناه» ثبت شده است


به نام  و یاد خدای مهربان

سلام آقای من.. سلام مولای مهربونم

آقا جان ، شرمنده ام ... شرمنده ام از بس که جیگرتو خون کردم... از بس که من گناه کردم و تو تا صبح برام استغفار کردی... برام اشک ریختی و به خدایت گفتی به منه مهدی ببخش ، درست میشه ، توبه می کنه... من جز شیعیانم کسی رو ندارم... امیدم به همیناس... خدایا تو ببخش... قول داده بود آدم بشه...

آقای من ... حق داری که به صورتم نگاه نکنی ، عزیز مهربونم ، بذار ببینم هنوز جای سیلی هایی که با گناهام بهت زدم ، روی صورت قشنگت مونده؟

راست گفت آیت الله بهجت: « هر دختر شیعه با بی حجابیش ، داره به صورت امام زمانش سیلی میزنه » اما من می دونم ، نه فقط بی حجابی ، که تک تک گناهای ما شیعه هات ، سیلی به صورت پاکته... بمیرم برای غربتت آقا جان

اصن مگه شما جز شیعیانتون ، کس دیگه ای هم دارین ؟؟ همه امید شما به ماس و اونوقت ما... تقصیر ماست که نمی شنویم . ندای « هل من ناصر ینصرنی » شما رو نمی شنویم... شما فریاد می زنین و ما گوش هایمان را گرفته ایم... چرا یه وقتایی هست که گوشمون تیز میشه... می دونی که چه وقتایی رو می گم آقا جان؟ وقتایی که گیر می کنیم و حاجت می خوایم... آره !!  وقت حاجت خواستن که می شه ، یا مهدی یا مهدی زیاد می گیم ، قسمت می دیم به مادرت و عموی بزرگوارت و ...

آقای خوبم ، میدونی چرا صبای جمعه دعای ندبه می خونم؟ دعای ندبه می خونم به عشق اون  تیکه های عاشقانه آخرش که قربون صدقت برم ، که باهات درد و دل کنم... که از ته دلم بگم بنفسی انت مولایم...این روزها کمیل هم اگه بود ، فقط ندبه می خواند...ندبه... ندبه... ندبه...  آخ که چقدر گریه کردن به عشق تو لذت بخشه...

راستی آقا جان ، همیشه وقتی که به این تیکه از ندبه می رسم ، صدای هق هق گریه هام بلندتر میشه... آخه می دونی ؟! این تیکه حکایت بدبختی ماست... بدختی که هنوزم خودمون نفهمیدیمش... « کجاست حسن (ع) ؟ کجاست حسین (ع) ؟ فرزندان حسین (ع) کجایند؟ کجاست آن شایسته ‏اى پس از شایسته دیگر راستگویى پس از راستگویى دیگر، کجاست آن راه از پس راه ؟ کجاست بهترین برگزیده بعد از بهترین برگزیده؟ کجایند خورشیدهاى‏ تابان،کجایند ماههاى نورافشان،کجایند ستارگان فروزان،کجایند پرچم هاى دین،و پایه‏ هاى دانش،کجاست‏ آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالى نشود »


آقا غلط کردیم ، قدر شما اهل بیت رو ندونستیم ، خدا تک تکتون رو ازمون گرفت. آقا غلط کردیم . بیا که به خاک سیاه نشستیم ، بیا که بشر با دستای خودش ، داره خودشو نابود می کنه... بیا که هر روز داریم نابودی خودمونو به چشم خودمون می بینیم ، داریم محو شدن خودمونو تو این دنیای کثیف می بینیم... بیا آقا جان... بیا...



  • نردبانی تا خدا