سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

سفینه نجات

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا

مشخصات بلاگ
سفینه نجات

کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو آرام و قرار خواهد یافت؟ یا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده ­اى؟بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد.بسیار سخت است بر من به واسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و ناله من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى.

پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد کنکور» ثبت شده است


تو کلاس نشسته بودیم تا استاد بیاد . اولین روز کلاس شیمی بود. خیلی تعریف استادرو شنیده بودم... می گفتن بیشتر رتبه های تک رقمی و دورقمی کنکور شاگرداش بودن. کلی ذوق داشتم.

ماه رمضون افتاده بود تو تابستون... آتیش می بارید از هوا ... نمی دونم چرا کولرای موسسه رو درست نمی کردن؟ تو همین فکرا بودم که استاد از در اومد تو. خیلی جوونتر از اونی بود که فکر می کردم. وقتی درس دادنو شروع کرد ، فهمیدم که درست اومدم و همونیه که من می خوام... عالی درس می داد. به اصطلاح بچه ها شیمی رو جوییده بود. خوب هم بلد بود با چه لحنی بگه تا همه بفهمن.

درس که تموم شد ، یکی از بچه ها با صدای بلند گفت : استاد آخه ما چه گناهی کردیم تو این ماه رمضون گرم ، هم باید روزه بگیریم و هم واسه این کنکور لعنتی بکوب درس بخونیم؟

استاد خیلی خونسرد برگشت رو به بچه ها گفت : ببینید بچه ها ، شما نباید روزه بگیرید. من بهتون فتوا می دم که روزه تو شرایط شما ، حرام است ؛ گناهش هم پای خودم... امسال ، سال سرنوشت سازیه واسه شما... مبادا جوزده بشین و روزه بگیرین که اونوقت از درس و مشقتون بیفتینا؟؟!!

خندم گرفته بود. چقد فتوا دادن راحت شده. چقد مرجع تقلید داشتیم و من خبر نداشتم !!!

ساعت بعدش با یه استاد دیگه شیمی داشتیم. روال کلاسای آموزشگاه اینطوری بود که روز اول سر کلاس همه استادا می رفتیم و هرکدوم که به نظرمون بهتر بود ، انتخابش می کردیم و تا آخر سر کلاس همون می شستیم. این یکی استاده یه جوون تقریبا مذهبی بود. تو المپیاد شیمی نفر اول شده بود و با همون تونسته بود مجوز ورود خودش به رشته پزشکی دانشگاه تهران رو بگیره. اما به خاطر مشکلات مالی ، مجبور بود تو کلاسای کنکور هم تدریس کنه. اون روز حرف خیلی جالبی زد.

گفت : بچه ها مبادا به بهونه درس ، روزه نگیرینا. اگر واقعا برای بدنتون ضرر نداره، حتما بگیرین... راستی این شبای قدر رو هم از دست ندین. شک نکنین که خدا هم ، برای خواسته کسایی که تو هر شرایطی، واسه حرفش ارزش قائل هستن ، ارزش قائل می شه. بالاخره باید اونی که این روزا و شبا واسش مهم نیست ، با کسی که میدونه علاوه بر درس خوندن ، یه مسائل دیگه ای هم هست که خیلی مهمن ، یه فرقی باشه. بچه ها درس کنار توکل جواب می ده...

خیلیا رفتن سر کلاس اون استاد اولی که اسم درکرده بود و تا آخر سال موندن اونجا... اما من نیازی به مرجع تقلید کنکوری نداشتم... !!!

 

 

  • نردبانی تا خدا